در اوایل اکتبر ۱۹۶۷ چهگوارا در بولیوی طی عملیاتی که توسط سازمان سیا طرحریزی شده بود دستگیر شد. برخی باور دارند که سیا ترجیح میداد گوارا را برای بازجویی زنده در دست داشته باشد، اما در هر صورت او بهوسیلهٔ ارتش بولیوی در نزدیکی وایهگرانده در مدرسه روستای لا ایگرا در سانتا کروز دلاسیهرا به دستور بارریه نتوس دیکتاتور نظامی کشته شد.
در هکر نست ۸ اکتبر ۱۹۶۷ در نزدیکی لاایگه را (دهکده کوچکی در بولیوی و در نزدیکی کوههای آند)، چهگوارا به همراه چندتن دیگر از گروه چریکی به محاصره ارتش بولیوی -که به وسیله مأموران سیا و افسران آمریکایی همراهی میشد- درآمدند و دستگیر شدند. از رزمندگانی که در آن زمان همراه چهگوارا بودند باید از "اینتی" و "کوکو پردو" بولیویایی و "تومایینی" اهل کوبا و افرادی با نامهای مستعار "هولیو پابلو آنیستو "و دیگران نام برد. چند روز بعد چه توسط سرباز بولیویایی ماریو تران با شلیک گلوله اعدام میگردد.
فیدل کاسترو میگوید:
در زندگی از دو خبر خیلی ناراحت شدم؛ یکی خبر مرگ مادرم و دیگری خبر مرگ چهگوارا.
پس از مرگ چهگوارا، او بهعنوان یک تئوریسین، متخصص در فنون جنگی، و جنگآور تبدیل به قهرمان جنبشهای انقلابی سوسیالیستی در سراسر جهان شد. آلیدا، دختر چهگوارا مدعیست که پدرش کمونیست بود
در سال ۱۹۶۵ چه گوارا در یک اقدام مخاطره آمیز تصمیم به سفر به غرب آفریقا گرفت تا معلومات و تجربیات خویش را به عنوان یک پارتیزان به شورشی که آن روزها در کنگو جریان داشت منتقل کند. بنا به گفتهٔ رئیسجمهور الجزایر احمد بن بلا؛ چه گوارا فکر میکرد که آفریقا یک حلقهٔ ضعیف در نظام امپریالیسمی است که توانایی یک انقلاب بزرگ را در خود دارد. رئیسجمهور مصر، جمال عبدالناصر که به خاطر ملاقاتش با چه گوارا در سال ۱۹۵۹ رابطهٔ برادرانهای با وی داشت برنامهٔ چه گوارا در مورد جنگ در کنگو را ناعاقلانه دید و به وی در مورد اینکه چهرهاش تبدیل به یک چهرهٔ تارزانی شود هشدار داد و وی را محکوم به شکست دانست. اما علیرغم هشدارهای وی چه گوارا راهنمای اقدامات کوبا در پشتیبانی از حرکت سیمبای مارکسیست که همزمان با بحران کنگو اتفاق افتاده بود شد. سربازان مزدور آفریقای جنوبی که رهبریشان را مایک هوارا بر عهده داشت و با ارتش کنگو کار میکرد در صدد خنثی کردن برنامههای چه گوارا برآمدند. آنها میتوانستند ارتباطات چه گوارا را ببینند و خطوط ارتباطی و تدارکاتی وی را مختل کنند. با وجود اینکه چه گوارا در تلاش برای مخفی نمایاندن حضورش در کنگو بود دولت آمریکا از موقعیت مکانی وی و فعالیتهایش آگاه بود. آژانس امنیت ملی از تمامی سخن پراکنیهای داخلی و خارجی وی که به وسیلهٔ تجهیزات برون مرزی یو اس ان اس والدز که یک سیستم پست شنیداری شناور بر روی اقیانوس هند بود و در سواحل دارالسلام به این منظور رفتوآمد میکرد آگاه میشد.
هدف چهگوارا صادر کردن انقلاب کوبا ازطریق آشنا کردن جنگجویان محلی سیمبا به مکتب مارکسیستی و نظریهٔ فوکو و استراتژی جنگهای پارتیزانی بود.
گوارا در دسامبر ۱۹۶۴ در نوزدهمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک شرکت و به نمایندگی از کوبا در آن سخنرانی کرد. گزیدهای از سخنان چهگوارا در مجمع عمومی ملل متحد:[۳۳]
«.... کوبا به اینجا آمدهاست تا موضع خود را دربارهٔ مهمترین مسایل مورد مناقشه اعلام کند و این کار را با احساس مسوولیت تمام و تا جایی که امکان دارد، از این تریبون به انجام خواهد رساند و در عین حال، گفتاری از سر صداقت و راستی خواهد داشت… باید شاهد خانهتکانی و حرکت رو به جلوی این مجمع باشیم. … باید مجمع عمومی نوزدهم در تاریخ سازمان ملل همواره برجسته شود و در یادها بماند. ما برای این هدف تلاش میکنیم. احساس میکنیم که حق داریم و متعهد به انجام آن هستیم، زیرا کشور ما یکی از نقاط پُر اصطکاک جهان امروز است. جایی که اصول حاکم بر استقلال کشورهای کوچک در آن، همه روزه بلکه هر دقیقه، به معرض آزمایش در میآید… برای بقا، شروع دیگری هم هست: حفظ وحدت ملی، ایمان و قاطعیت در دفاع از کیان کشور و انقلاب. ..... نمایندگان محترم! به استحضارتان میرسانم که این شروط در کوبا وجود دارد. یکی از مسایل مهمی که مجمع باید به آن بپردازد و برای ما اهمیت خاصی دارد که برای آن راهحلی بیابیم، همزیستی مسالمتآمیز بین دولتهایی است که نظام اقتصادی و اجتماعی متفاوتی دارند…»
مستندات جدید دربارهٔ جزئیات اعدامهای گسترده در زندان لا کابانا کوبا شمار کسانی که با مجوز چه گوارا در ماههای نخست پیروزی انقلاب کوبا اعدام شدند را بین ۴۰۰ تا ۲ هزار نفر تخمین میزند. چه گوارا به دستور فیدل کاسترو، مسئول این زندان شده بود و در روند دادگاههای تریبونالی که برای محکومان آنجا برگزار میشد، چه گوارا رئیس دادگاه تجدید نظر بود؛ قاضی تجدیدنظری که به گفته خاویر آرزواگا، کشیشی که مسئول آرامکردن اعدامیان پیش از مراسم بود، هیچگاه حکم اعدامی را ابطال نکرد. آلوارو ورگاس لوسا، نویسنده پرویی-اسپانیایی، در مقاله پژوهشی که در سال ۲۰۰۵ تحت عنوان «چه گوارا، ماشین آدمکشی» منتشر کرد، با چند نفر از کسانی که در قلعه لا کابانا با چه گوارا همکاری کرده بودند گفتگو کرده و از مشاهدات آنها برای ترسیم نیمرخی از چه گوارا استفاده کردهاست
چه گوارا یکی از اعضای جنبش ۲۶ ژوئیه فیدل کاسترو بود. این جنبش در سال ۱۹۵۹ قدرت را در کوبا. بهدستآورد. وی چندین پست مهم در دولت جدید کوبا از جمله سفیر، رئیس بانک مرکزی و وزیر صنایع را بر عهده داشت. او در سیاست خارجی کوبا هم نقش اساسی داشت. در سال ۱۹۵۹ از کشورهای آسیایی و آفریقایی دیدار کرد و در سال ۱۹۶۰ در راس هیأتی اقتصادی از کوبا به کشورهای بلوک شرق سفر کرد. سپس به چین و کره شمالی رفت. گوارا در سال ۱۹۶۱ نمایندگی کوبا را در «پونتا دل استه» به عهده گرفت و در سال ۱۹۶۲ ریاست هیئت اقتصادی دیگری را در سفر به اتحاد جماهیر شوروی داشت. در سال ۱۹۶۳ در یک کنفرانس اقتصادی در الجزایر شرکت کرد و در مارس سال ۱۹۶۴ به نمایندگی از کوبا در کنفرانس تجارت و توسعه ملل متحد در ژنو حضور یافت. پس از آن در همان سال دیداری رسمی از الجزایر داشت و در نوامبر ۱۹۶۴ برای سومین بار به اتحاد جماهیر شوروی رفت
گوارا در اوایل سپتامبر ۱۹۵۴ به مکزیک رسید و ارتباط خود را با «نیکو لوپز» (Niko Lopez) و بقیهٔ تبعیدیهای ۲۶ ژوئیه (که در گواتمالا آشنا شده بود) بر قرار کرد. لوپز در سال ۱۹۵۵ او را به «رائول کاسترو» معرفی کرد و رائول هم او را به برادر بزرگترش «فیدل کاسترو» رهبر جنبش ۲۶ ژوئیه که اکنون سعی بر براندازی نظام دیکتاتوری فولخنثیو باتیستا داشت معرفی کرد. بعد از یک گفتگوی طولانی مدت با کاسترو چه به جنبش پیوست.
چه به عنوان پزشک جنبش انتخاب شد. او در تمرینهای نظامی شرکت کرد و در آخر به عنوان بهترین پارتیزان شناخته شد. اولین عملیات انقلابی کاسترو حمله به کوبا توسط یک رزمناو بسیار قدیمی به نام «مادر بزرگ» (Granma) بود. در روز ۲۵ نوامبر ۱۹۵۶ از مکزیک به وسیلهٔ مادر بزرگ به سمت کوبا راه افتادند. اما کمی بعد از پهلو گرفتن توسط ارتش باتیستا مورد حمله قرار گرفتند. از ۸۲ نفر بسیاری کشته شدند و بسیاری هم بعد از دستگیری تبعید شدند. فقط ۲۲ نفر توانستند فرار کنند. خود چه نوشتهاست: «در همین مقابلهٔ خونین بود که من تجهیزات پزشکیم را کنار گذاشتم و برای جنگ از جسد یکی از مبارزان سلاح برداشتم.» و اینگونه از یک پزشک به یک پارتیزان مبارز تبدیل شد.
چند نفری که زنده ماندند به عنوان یک گروه انقلابی فروپاشیده در اعماق کوههای سییرا مایسترا (Sierra Maestra) پناه گرفتند، جایی که از طرف گروه چریکی فرانک پایس (Frank Pais) جنبش ۲۶ ژوئیه و نهادهای مردمی حمایت شدند. با عقبنشینی گروه به طرف کوهها این سؤال پیشآمد: کاسترو زندهاست یا مرده؟ تا این که در اوایل ۱۹۵۷ یک مصاحبه به همراه یک عکس از کاسترو و گروه چریکی اش در نیویورک تایمز چاپ شد. چه برای مصاحبه حاضر نبود اما در ماههای بعد به اهمیت رسانهها در انقلابشان پی برد. سختی کوهنشینی و کمبود مهمات باعث شد تا چه از این روزها به عنوان سختترین روزگار یاد کند.
۷ ژوئیه ۱۹۵۳ گوارا دوباره به سفر رفت. به کشورهای همچون بولیوی، پرو، اکوادور، پاناما، کاستاریکا، نیکاراگوئه، هندوراس و ال ساوادور. او در دسامبر ۱۹۵۳ به گواتمالا میرسد جایی که رئیسجمهور خاکوبو آربنز (Jacobo Árbenz) از طریق اصلاحات ارضی قصد براندازی نظام لاتیفوندیا (latifundia system) را داشت. گوارا در گواتمالا ماند تا آنچه لازم بود تا به یک «انقلابی واقعی» تبدیل شود را به نحو احسن انجام دهد.
گوآرا بازی شطرنج را از پدرش آموخت و شرکت در مسابقات محلی را از سن ۱۲ سالگی شروع کرد. در دوران بلوغ و در طول زندگیاش او علاقه ویژهای به شعر به خصوص آثار پابلو نرودا، جان کیتس، آنتونیو ماچادو، فدریکو گارسیا لورکا، گابریلا میسترال، سزار والخو و والت ویتمن داشت.[۳۰] او همچنین شعر اگر— از رودیار کییلینگ و شعر مارتین فیرو از خوزه هرناندز را میتوانست از حفظ بخواند.[۳۰] خانه گوآرا دارای بیش از ۳۰۰۰ جلد کتاب بود که به ارنستو این امکان را میداد تا کتاب خوانی مشتاق و همه چیز خوان باشد که از نویسندگان مورد علاقه او میتوان به کارل مارکس، ویلیام فالکنر، امیلیو سالگاری، آندره ژید و ژول ورن اشاره کرد.[۳۱] علاوه بر این از کارهای نویسندگی نظیر جواهر لعل نهرو، آلبر کامو، فرانتس کافکا، ولادمیر لنین و ژان پل سارتر و همچنین فریدریش انگلس، آناتول فرانس، اچ. جی. ولز و رابرت فراست لذت میبرد
ارنستو گوآرا اولین فرزند از پنج فرزند ارنستو گوآرا لینچ و سلیا ده لاسرنا، که هر دو از طبقه بالا و اشراف آرژانتینی بودند در ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸[۱] در روزاریو آرژانتین چشم به جهان گشود. از جد پدری او پاتریسیو خولیان لینچ به عنوان ثروتمندترین مرد آمریکای جنوبی یاد میشود.[۱۷] از طرف دیگر تبار مادرش به خوزه ده لاسرنا ای هینوخوسا آخرین فرماندار اسپانیایی پرو بازمیگشت.[۱۸] خانوادهٔ او آرژانتینی با تبار باسک و ایرلندی بودند.[۱۹][۲۰] برطبق آداب و رسوم اسپانیایی نام رسمی او گاهی با ده لاسرنا یا لینچ ذکر میشود.[۲۱] باتوجه به شخصیت پر جنب و جوش ارنستو، پدرش چنین بیان داشت که «به یاد داشته باشید آنچه در رگهای فرزند من جریان دارد، خون شورشیان ایرلندی است.»[۲۲]
خیلی زود میل توجه به فقرا در ارنستیتو (آنطور که خطاب میشد) توسعه یافت.[۲۳] او در خانوادهای با گرایشهای چپ رشد کرد و از اینرو حتی به عنوان یک پسر نوجوان با طیف گستردهای از دیدگاههای سیاسی آشنا شد.[۲۴] پدر او از طرفداران سرسخت جمهوری خواهان در جنگ داخلی اسپانیا بود و خانه او اغلب میزبان سربازان آسیب دیده در جنگ میشد
ارنستو چه گوارا (به اسپانیایی: Ernesto Che Guevara، تلفظ اسپانیایی: [ˈtʃe ɣeˈβaɾa],[۴] زادهٔ ۱۴ ژوئن[۱] ۱۹۲۸ - درگذشتهٔ ۹ اکتبر ۱۹۶۷) که بیشتر بهنام چه گوارا یا اِلچه شناخته میشود، پزشک، چریک، سیاستمدار، نظریهپرداز جنگی و انقلابی مارکسیست زادهٔ آرژانتین و یکی از شخصیتهای اصلی انقلاب کوبا بود. چهره و ظاهر او بطور فراگیر به عنوان یکی از نمادهای شورشی پادفرهنگ و به عنوان یک نشان جهانی شناخته شده در فرهنگ عامه بدل گشت
تعداد صفحات :1
- آرشیو لینک ها
- کل مطالب : 11
- کل نظرات : 0
- افراد آنلاین : 1
- تعداد اعضا : 0
- بازدید امروز : 1
- بازدید کننده امروز : 1
- باردید دیروز : 0
- بازدید کننده دیروز : 0
- گوگل امروز : 0
- گوگل دیروز : 0
- بازدید هفته : 62
- بازدید ماه : 62
- بازدید سال : 130
- بازدید کلی : 1828